خيال نقش تو در کارگاه ديده کشيدم به صورت تو نگاري نديدم و نشنيدم

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 7
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 78
بازدید ماه : 135
بازدید کل : 11037
تعداد مطالب : 31
تعداد نظرات : 4
تعداد آنلاین : 1



با تيشه خيال....

با تيشه خيالم تراشيده ام تورا                                  در هر بتي که ساخته ام ديده ام تورا 

روياي آشناي شب و روز و عمر                                   در خواب هاي کودکي ام ديده ام تورا     

از هر نظر تو عين پسند دل مني                                 هم ديده هم نديده پسنديده ام تورا

زيپا پرستي دل من بي دليل نيست                             زيرا به اين دليل پسنديده ام تورا

از شعر و استعاره و تشبيه برتري                                 با هيچ کس به جز تو نسنجيده ام تورا

 قيصر امين پور

 

:: موضوعات مرتبط: شعر، شعر کلاسيک، شاعران، قيصر امين پور، ،
:: برچسب‌ها: قيصر امين پور شعر زيبا اشعار قيصر امين پور,
نویسنده : نگار
من و سعدی همین الان یهویی...

 خیلی وقته تو این وبلاگ ننوشتم امروز اتفاقی اومدم پای گوگل و دلم هوای وبلاگمو کرد فکر می کنم تو این مدت همه چی عوض شده کن فیکون!!!

خلاصه اینکه خوبیه این وبلاگا اینه که خاطرات آدمو جمع می کنه بعد مثل الان وقتی ی سال بعد یا چند سال بعد میای وبلاگت از این همه تغییر خوب و بد تو خودت تعجب می کنی!دوست دارم یکی از شعرای سعدی رو بذارم که خیلی دوسش دارم

من از آن روز که دربند توام آزادم

پادشاهم که به دست تو اسیر افتادم

همه غم‌های جهان هیچ اثر می‌نکند

در من از بس که به دیدار عزیزت شادم

خرم آن روز که جان می‌رود اندر طلبت

تا بیایند عزیزان به مبارک بادم

من که در هیچ مقامی نزدم خیمه انس

پیش تو رخت بیفکندم و دل بنهادم

دانی از دولت وصلت چه طلب دارم هیچ

یاد تو مصلحت خویش ببرد از یادم

به وفای تو کز آن روز که دلبند منی

دل نبستم به وفای کس و در نگشادم

تا خیال قد و بالای تو در فکر منست

گر خلایق همه سروند چو سرو آزادم

به سخن راست نیاید که چه شیرین سخنی

وین عجبتر که تو شیرینی و من فرهادم

سعدیا حب وطن گر چه حدیثیست صحیح

نتوان مرد به سختی که من این جا زادم

 

کلا شعرای سعدی با یه آهنگ ملایم بی کلام خوشگل خیییلی می چسبه!تا بازدید بعدی بدرود!...

:: موضوعات مرتبط: شعر، شعر کلاسيک، شاعران، شيخ مشرف الدين سعدي شيرازي، ،
:: برچسب‌ها: سعدی شعر های فوق العاده سعدی,
نویسنده : نگار
پدر مادر ما متهمیم!...
چکیده ای از کتاب پدر،مادر ما متهمیم دکتر شریعتی: این نسل دارد از دست می رود اگر میدانید که اسلام راستین می تواند به او پاسخ این نیازها را بدهد،اگر معتقدید که تشیع راستین علوی به او چنین سلاحی را می بخشد برای او،برای اسلام و برای تشیع کاری بکنید.برای او یک پایگاه آموزش،یک تکیه گاه تبلیغ و یک جریان فکری نیرومند و اثربخش و متناسب با زمان او و نیاز او و زبان او خلق کنید. این خوراک های قدیمی،این کتابهای مذهبی و این شکل تبلیغ مذهب او را به ایمان شما نمیکشاند،در برابر صدها ایدئولوژی و مکتب فلسفی و اجتماعی و علمی امروزی که از تمدن جدید بر او هجوم آوردند نمی تواند بیاستاد. آنچه هست تنها نسل قدیم وفادار به مذهب و سنت را اشباع می کند.برای این نسل کاری بکنید. برای او خوراک فکری تازه فراهم کنید،برای حرف زدن با او،برای شناساندن اسلام و تشیع و فرهنگ و تاریخ و ایمان و توحید و قرآن و محمد و علی و فاطمه و کربلا و امام و عدالت و امامت و جهاد و اجتهاد … زبان تازه ای بیافرینید،دست به خلق یک رنسانس اسلامی،یک نهضت انقلابی فکری،یک جوشش نور و نیرومند شیعی بزنیم.بودجه های مذهبی را،خدمت های دینی را،فعالیتهای اسلامی را به طرح اسلام راستین در این عصر و برای این نسل صرف کنید وگرنه این نسل از دست میرود.این فرصت از میان می رود،این ایمان و این مذهب به فردا نمیرسد

:: برچسب‌ها: کتاب پدر مادر ما متهمیم از دکتر علی شریعتی,
نویسنده : نگار
چون میروی بی من مرو...

:: موضوعات مرتبط: شعر، شعر کلاسيک، شاعران، ،
:: برچسب‌ها: شعر کوتاو زیبا از مولانا,
نویسنده : نگار
من اناری را می کنم دانه و به دل می گویم کاش این مردم هم دانه های دلشان پیدا بود!
نویسنده : نگار
عشق دردانه است..

عشق دردانه است و من غواص و دریا میکده    سر فرو بردم درآنجا تا کجا سربرکنم

:: موضوعات مرتبط: شعر، شعر کلاسيک، شاعران، خواجه حافظ شیرازی، ،
:: برچسب‌ها: شعر کوتاه و زیبا از حافظ ,
نویسنده : نگار
بنشین بر لب جوی و گذر عمر ببین!

زندگی در گذار است و ما هم به تماشا

:: موضوعات مرتبط: دلنوشته، ،
نویسنده : نگار
بشين رو به رو مو و چشامو ببين

اين آهنگه رو تو سايت موزيک شنيدم خيلي خوشم اومد ازش

اينم يه قسمتاييش

بشين رو به رو مو و چشامو ببين

ببين آرزوهاي من مسرين

 محاله بموني و عاشق نشي

محاله بموني و نشي مثل من

 صدامو به احساس تو مي سپارم تا اين حال و روزو قضاوت کني

به عشق تو مي خونم نوت به نوت مي خام بودنم را حمايت کني

صدامو مي برم بالا...

دانلود آهنگ صدامو مي برم بالا

:: موضوعات مرتبط: دلنوشته، ،
:: برچسب‌ها: دانلود آهنگ صدامو مي برم بالا,
نویسنده : نگار
شب نوشت

...سراب رد پاي تو کجاي جاده پيدا شد

کجا دستاتو گم کردم که پايان من اينجا شد

کجاي قصه خوابيدي که من تو گريه بيدارم...

نسيم خنکي مي آيد پنجره باز مي شود ساعت دونصف شب است هواي اصفهان عاشق ترم مي کند

به قول يار شفيق تنهايي ام:مستم کن آنچنان که ندانم ز بيخودي       در پرده خيال که آمد کدام رفت!

گاهي تنهايي لذتي دارد به اندازه ياد آوري انساني که هنوزبا وجود سالها فاصله به قوت اولين روز در ذهنت باقي است حتي باورت هم نمي شود که تصويرش نه مات شده نه کمرنگ

صداي داريوش در گوشم مي پيچد يه حسي از تو در من هست که مي دونم تو را دارم...

 خاطره اي که خيال ام را اوج مي دهد دفترم را مي بندم بقيه اش باشد براي فردا فردا!خيالم بالاتر مي رود آسمان به سياهي شب هاي ديگر است اما

 حتم دارم فردا صبح وقتي آبي نگاهش تمام دنيارا تصرف کند خيال مرا هم رنگ مي زند...

:: موضوعات مرتبط: دلنوشته، ،
نویسنده : نگار
صفايي بود ديشب با خيالت خلوت دل را!

چو بستی در به روی من به کوی صبر رو کردم   چو درمانم نبخشیدی به درد خویش خو کردم

چرا رو در تو آرم من که خود را گم کنم در تو      بخود باز آمدم نقش تو در خود جستجو کردم

خیالت ساده دل تر بود و با ما از تو یکروتر       من اینها هر دو با آیینه ی دل رو به رو کردم


صفايي بود ديشب با خيالت خلوت دل را       ولي من باز پنهاني تو را هم آرزو کردم

  

:: موضوعات مرتبط: شعر، شعر کلاسيک، شاعران، شهريار، ،
:: برچسب‌ها: شهريار شعر زيبا از شهريار صفايي بود ديشب با خيالت خلوت دل را,
نویسنده : نگار
عاشق ترین درخت

 

:: موضوعات مرتبط: شعر، شعر نو، ،
نویسنده : نگار
شب نوشت

من عاشق عشقاي قديمي ام

عشقايي که توش معصوميت بود دستپاچگي سرخ و سفيد شدن به پته پته افتادن

عشقايي که تهش به تجاوز و خودکشي و قتل افسردگي ومعها!نميرسه حتي اگه بهم هم نميرسيدن!

عشقاي نااابي که بايد ازش افسانه ساخت  نه عشقاي دريده و خشن حالا که حالم رو به هم ميزنه...

دارم سعي ميکنم موضوعي بنويسم فعلن دارم داستان عاشقانه مينويسم گرچه خودم ي رماني که فقط عاشقانه باشه رو نميپسندم ولي برا دس گرمي بايد بنويسم تو دس انداز گير کردم مرگ عموم از نفس انداختم...

ارامش مرموز شب زوزوي باد حس مردن تدريجي! يادم به شعر سعدي افتاد

همه عمر در فراقت بگذشت و سهل باشد             اگر احتمال دارد به قيامت اتصالي

:: موضوعات مرتبط: دلنوشته، ،
نویسنده : نگار
روياهاي خيس

:: موضوعات مرتبط: دلنوشته، ،
:: برچسب‌ها: عکس نوشته,
نویسنده : نگار
گريه نمي دهد امان...

آه که مي زند برون از سر و سينه موج خون 

 من چه کنم که از درون دست تو مي کشد کمان

پيش تو جامه در برم نعره زند که بر درم   

 آمدمت که بنگرم گريه نميدمد امان

:: موضوعات مرتبط: شعر، شعر کلاسيک، شاعران، هوشنگ ابتهاج(ه.ا.سايه)، ،
:: برچسب‌ها: شعر عاشقانه, شعر احساسي, عشق,
نویسنده : نگار
سنگيني

اگه من يه فيلسوف بودم حتما اينو اثبات ميکردم که سنگيني باارزشتر از سبکي است!

البته که سبکي آرامش همراه دارد ولي اگر هستي سبک بود دنيا سبکي مطلق،پوچي بي حد بود...

از نظر من هستي بار سنگيني است که انسان موقع به دنيا آمدن به عهده ميگيرد و تحت تاثير سنگيني اين بار گريه سر ميدهد!...معتقدم انسان هايي که اين بار را بپذيرند هستي به آنها وقار و سنگيني از جنس خودش مي دهد

يکي از آن آدم ها عموي من بود متاسفم که از اين به بعد بايد فعل ماضي برايش بگويم....تاسفي که به هيچ دردي نميخورد!

يکشنبه اول شهريور 1394بزرگترين عمويم در اثر ايست قلبي فوت کرد روي اعلاميه فوت اش شعري نوشته بود که خيلي به دلم نشست

شربتي از لب لعلش نچشيديم و برفت

روي مه پيکر او سير نديدم و برفت

گويي از صحبت ما نيک به تنگ آمده بود

 بار بربست و به گردش نرسيديم و برفت...

دقيقا نمي دانم چرا آنقدر که وقار و غرور انساني اش مرا جذب مي کرد مهرباني اش نکرد

 عکس اعلاميه اش انگار فرياد مي زد لازم نيست برايم گريه کنيد چون من واقعا نمردم!!!

حتي بعد از مرگش سنگيني وجودش،وقاري که از چشمانش ميبارد با تمام وجودم حس ميکنم...

روحش تا ابد مقرون رحمت باد....

:: موضوعات مرتبط: دلنوشته، ،
نویسنده : نگار
هميشه در ميان...

نامدگان و رفتگان از دو کرانه زمان                 سوي تو مي دوند هان اي تو هميشه در ميان

در چمن تو مي چرد آهوي دشت آسمان          گرد سر تو مي پرد باز سپيد کهکشان

هر چه به گرد خويشتن مي نگرم در اين چمن        آينه ي ضمير من جز تو نمي دهد نشان

:: موضوعات مرتبط: شعر، شعر کلاسيک، شاعران، هوشنگ ابتهاج(ه.ا.سايه)، ،
:: برچسب‌ها: شعر در مورد خدا , سايه ,
نویسنده : نگار
ميانمايگي

 

نه چندان بزرگم

 که کوچک بيابم  خودم را

نه آنقدر کوچک که خود را بزرگ....

گريز از ميانمايگي

آرزويي بزرگ است؟

 

:: موضوعات مرتبط: شعر، شعر نو، قيصر امين پور، ،
:: برچسب‌ها: شعر نو شعر کوتاه ,
نویسنده : نگار
ديوانگي معقول

تمام خيابان بوي غم مي دهد

 آسفالت ها، آدم ها

 صداي ويراژ ماشين هايي که تا سرتو برميگر دوني ازت دور شدن...

 حتي پر نور ترين چراغ هاي شهر هم مات اند

و من بي مهابا در پياده رو  نيکبخت تنها قدم مي زنم  بستني ام آب شده روي مانتو ام چکه مي کند خنده ام مي گيرد!

حتي به ديگران نگاه هم نمي کنم احمقانه به نظر مي رسم! دختري که تنها بستني مي خورد توجهي به پسرهاي اطرافش ندارد واز اينکه مانتو اش کثيف شده زير لب مي خندد!

تفسير آن ها از من اينگونه است!ولي من با خيالي که تازه آسوده شده و چشماني که حالا شادي را فرياد مي کشند به اين فکر مي کنم که چقدر راحت مي شود از قيد دغدغه ها

، فکرهاي بي سر و ته و غصه هاي اين دنيا خلاص شد و بي دليل خنديد!

چقدر عاقلانه مي شود ديوانه بود! ديوانه بود براي خنديدن براي يک لحظه شادي بي دليل.....

فقط با فکر کردن به اينکه شايد اين صدا آخرين تپش قلبم باشد!

:: موضوعات مرتبط: دلنوشته، ،
:: برچسب‌ها: ديوانگي معقول,
نویسنده : نگار
کوه موفقیت

موفقيت هاي همه ي ما مثه يه کوهيه که سنگايي که اونو درس کردن شکست هاي کوچيک و بزرگ ماست

ادامه مطلب مورد نظر رمز دارد.
لطفا رمز عبور مربوط به مطلب را وارد کرده ، دکمه تایید را کلیک کنید.
کجا رمزو داري؟
:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: دلنوشته، ،
نویسنده : نگار
حکايت کن از...

 

حکايت کن از بمب هايي که من خواب بودم،و افتاد

حکايت کن از گونه هايي که من خواب بودم و تر شد

بگو چند مرغابي از روي دريا پريدند

 در آن گير و داري که چرخ زره پوش از روي روياي کودک گذر داشت

قناري نخ زرد آواز خود را به پاي چه احساس آرامشي بست

بگو در بنادر چه اجناس معصومي از راه وارد شد

 چه علمي به موسيقي مثبت بوي باروت پي برد!!!...

:: موضوعات مرتبط: شعر، شعر نو، سهراب سپهري، ،
:: برچسب‌ها: شعر در مورد فلسطين, غزه,
نویسنده : نگار

صفحه قبل 1 2 صفحه بعد